Friday, June 18, 2004

If you have a big problem don't say : oh my god, I have a big problem. but say : hey problem , I have a big god.

شاید فقط یه هق هق بی صدا بمونه.
این رو اونقدر بنویس تا صفحه ات پر شه. به اندازه ی تمام زندگی.
من دیگه کسی رو ندارم چون احتیاج به کسی ندارم. من تنهام چون خودم اینطور می خوام.
من دیگه کسی رو ندارم چون احتیاج به کسی ندارم. من تنهام چون خودم اینطور می خوام.
من دیگه کسی رو ندارم چون احتیاج به کسی ندارم. من تنهام چون خودم اینطور می خوام.
من دیگه کسی رو ندارم چون احتیاج به کسی ندارم. من تنهام چون خودم اینطور می خوام.
من دیگه کسی رو ندارم چون احتیاج به کسی ندارم. من تنهام چون خودم اینطور می خوام.
من دیگه کسی رو ندارم چون احتیاج به کسی ندارم. من تنهام چون خودم اینطور می خوام.
من دیگه کسی رو ندارم چون احتیاج به کسی ندارم. من تنهام چون خودم اینطور می خوام.
من دیگه کسی رو ندارم چون احتیاج به کسی ندارم. من تنهام چون خودم اینطور می خوام.
من دیگه کسی رو ندارم چون...

اینجا بر تخته سنگ.
پشت سرم نارنج زار
رو در رو دریا مرا می خواند.
سرگردان نگاه می کنم
می آیم
می روم
آنگاه در می یابم که همه چیز یکسان است و با اینحال نیست.
آسمان روشن و آبی
کنون ابر و ملال انگیز
سپید پوشیده بودم با موی سیاه
اکنون سیاه جامه ام با موی سپید.
می آیم
می روم
می اندیشم که شاید خواب بوده ام
می اندیشم که شاید خواب دیده ام
خواب بوده ام
خواب دیده ام.
عطر برگ های نارنج
چون بوی تلخ خوش کندر
رو در رو دریا مرا می خواند
می اندیشم که شاید خواب دیده ام
می اندیشم که شاید خواب بوده ام
خواب دیده ام
اما همه چیز
یکسان است و با این حال نیست
آسمان روشن و آبی
کنون تلخ و ملال انگیز
سپید پوشیده بودم با موی سیاه
اکنون سیاه جامه ام با موی سپید
می آیم
می روم
می اندیشم که شاید خواب بوده ام
می اندیشم که شاید خواب دیده ام
خواب بوده ام
خواب دیده ام
عطر برگ های نارنج
چون بوی تلخ خوش کندر
رو در رو دریا مرا می خواند
می اندیشم که شاید خواب بوده ام
می اندیشم که شاید خواب دیده ام.
خواب بوده ام
اما همه چیز یکسان است و با این حال نیست...