Saturday, May 15, 2004

momma; am i really die?

Thursday, May 13, 2004


تب، هذيان، سيگار، زيتون، تب، نياز به حرف زدن، شير، موسيقي، تب، عکس، خيره شدن به تلفن، تب، تنهايي، اشک، زيتون، خدا، دعوا، اشک، غم، مرگ، احساسِ بد، دلتنگي، تب، ياهو مسنجر‌ ِ پرمزاحم، شلوغي، نياز به خواب، تب، هاپو، نياز به نوازش، تب، بارانی که نمی بارد، زمين، شبدر، ستاره، رهگذر ِ مهتاب، بلاگ، فروغ، فلويديکا، تنهايي، تب، فحش، قهر حتی با خودم، تدي، مصطفی مستور، ارنستو چگوارا، سفر با موتور سيکلت، نمايشگاهِ کتاب، غرفه ی فروغ، تب، تنهايي، شيرينی های يادآور ِ بچگي، موسيقي، تب، فريااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااد...

This is funny as all hell. Some idea of a sick joke, but I don't
know when they are going to change it. Read the ERROR MESSAGE very
carefully.

Try this soon, before someone forces Google to fix its site.

1) Go to www.Google.com

2) Type in weapons of mass destruction (DON'T hit return)

3) Hit the "I'm feeling lucky" button, NOT the"Google search"

4) Read the "error message" carefully - the WHOLE page. Someone at
Google really has a sense of humor.


بر بالای کوهی. زير پايش سرزمينی پر غوغا پر آشوب جايی جنگ، ظلم و پر ز خون.

و يک پرتگاه در پيش رو. راهی که صعب و طولانيست. اما بيابان زير پرتگاه اميدش آبادانيست...

در هر رودی شوری است. فانوس هر عبوريست. شتابان چون رود تا دشت سيراب می خروشيم...

اينک چون آبشاری پر هياهو

فرو ريزيم بر آتش های هرسو

جوشيم خروشيم سازيم ويرانی ها

می رويم تا دريای جـــــــــــاویــــــــــــــــــــدان...


يه شبِِ مهتاب ماه مياد تو خواب

منو می بره کوچه به کوچه

باغ انگوری باغ آلوچه

دره به دره صحرا به صحرا

اونجا که شبا پشت بيشه ها

يه پری مياد ترسون و لرزون

پاشو ميذاره تو آب چشمه

شونه ميکنه موی پريشون

...

يه شب مهتاب ماه مياد تو خواب

منو ميبره تهِ اون دره

اونجا که شبا يکه و تنها

تک درختِ بيد شاد و پر اميد

ميکنه به ناز دستشو دراز

که يه ستاره بچکه مثه يه چيکه بارون

بجای ميوه ش سرِ يه شاخه ش بشه آويزون

...

يه شب مهتاب ماه مياد تو خواب

منو ميبره از توی زندون

مثه شبپره با خودش بيرون

ميبره اونجا که شب سياه

تا دَمِ سحر شهيدای شهر

با فانوسِ خون جار می کشن

تو خيابونا سرِ ميدونا

عمو يادگار مرد کينه دار

مستی يا هشيار؟ خوابی يا بيدار؟

...

مستيم و هشيار شهيدای شهر.

خوابيم و بيدار شهيدای شهر.

آخرش يه شب ماه مياد بيرون

از سرِ اون کوه؛ بالای دره توی اين ايوون

رد ميشه خندون.

يه شب ماه مياد................................


شخصی از خیابان می گذشت، از جوانکی که سر راهش بود و گریه میکرد علت ناراحتی اش را پرسید، جوانک گفت : " برای رفتن به سینما دو سکه جمع کرده بودم اما جوانی آمد و یک سکه را از دستم قاپید" سپس با دست به جوانی که کمی دورتر از آنها ایستاده بود اشاره کرد. آن مرد از او پرسید : " برای کمک فریاد نزدی ؟ " جوانک گفت : چرا و صدای هق هق او شدیدتر شد. مرد که او را با مهربانی نوازش میکرد ادامه داد: " هیچ کس صدای تو را نشنید ؟ " جوانک گریه کنان گفت نه ، مرد پرسید : دیگر بلند تر از این نمیتوانی فریاد بزنی ؟ جوانک گفت : نه! و از آنجا که مرد لبخند میزد با امید تازه ای به او نگاه کرد : " پس این یکی را هم بیخیال شو ! " این را گفت و آخرین سکه را هم از دستش گرفت و با بی توجهی به راهش ادامه داد و رفت.

Wish You Were Here
So, so you think you can tel,
Heaven from hell
Blue skies from pain
Can you tell a green field of a cold steel rail?
A smile from a veil?
Do you think you can tell?
And did they get you to trade
Your heroes for ghosts?
Hot ashes for trees?
Hot air for a cool breeze?
Cold comfort for change?
And you exchange a walk on part in the war for a lead role in a cage?
How I wish, how I wish you were here
We're just two lost souls swimming in a fish bowl, year after year
Running over the same old groung,
What Have We Found?
The same old fears...

Here I go now
Here I go into new days
I’m pain, I’m hope, I’m suffer

Do you bury me when I’m gone
Do you teach me while I’m here
... Just as soon as I belong
Then it’s time I disappear
........................................................

پایان نامه خرگوش


جالب توجه دانشجویان محترم

یک روز آفتابی، خرگوشی خارج از لانه خود به جدیت هرچه تمام در حال تایپ بود
در همین حین، یک روباه او را دید

روباه: خرگوش داری چیکار می کنی؟
خرگوش: دارم پایان نامه می نویسم
روباه: جالبه، حالا موضوع پایان نامت چی هست؟
خرگوش: من در مورد ایکه یک خرگوش چطور می تونه یک روباه رو بخوره، دارم مطلب می نویسم
روباه: احمقانه است، هر کسی می دونه که خرگوش ها، روباه نمی خورند
خرگوش: مطمئن باش که می تونند، من می تونم این رو بهت ثابت کنم، دنبال من بیا

خرگوش و روباه با هم داخل لانه خرگوش شدند و بعد از مدتی خرگوش به تنهایی از لانه خارج شد و بشدت به نوشتن خود ادامه داد
در همین حال، گرگی از آنجا رد می شد

گرگ: خرگوش این چیه داری می نویسی؟
خرگوش: من دارم روی پایان نامم که یک خرگوش چطور می تونه یک گرگ رو بخوره، کار می کنم
گرگ: تو که تصمیم نداری این مزخرفات رو چاپ کنی؟
خرگوش: مساله ای نیست، می خواهی بهت ثابت کنم؟

بعد گرگ و خرگوش وارد لانه خرگوش شدند. خرگوش پس از مدتی به تنهایی برگشت و به کار خود ادامه داد

حال ببینیم در لانه خرگوش چه خبره
در لانه خرگوش، در یک گوشه موها و استخوان های روباه و در گوشه ای دیگر موها و استخوان های گرگ ریخته بود. در گوشه دیگر لانه، شیر قوی هیکلی در حال تمیز کردن دهان خود بود

پایان

نتیجه
هیچ مهم نیست که موضوع پایان نامه شما چی باشه
هیچ مهم نیست که شما اطلاعات بدرد بخوری در مورد پایان نامه تون داشته باشید
!اون چیزی که مهمه اینه که استاد راهنمای شما کیه

شاگردی از استادش پرسيد:" عشق چست؟"
استاد در جواب گفت:"به گندم زار برو و پر خوشه ترين شاخه را بياور. اما در هنگام عبور از گندم زار، به ياد داشته باش که نمی توانی به عقب برگردی تا خوشه ای بچينی!"
شاگرد به گندم زار رفت و پس از مدتی طولانی برگشت. استاد پرسيد: "چه آوردی؟"
و شاگرد با حسرت جواب داد: "هيچ! هر چه جلو ميرفتم، خوشه های پر پشت تر ميديدم و به اميد پيدا کردن پرپشت ترين، تا انتهای گندم زار رفتم ."
استاد گفت: "عشق يعنی همين!"



شاگرد پرسيد: "پس ازدواج چيست؟"
استاد به سخن آمد که:" به جنگل برو و بلندترين درخت را بياور. اما به ياد داشته باش که باز هم نمی توانی به عقب برگردی!"
شاگرد رفت و پس از مدت کوتاهی با درختی برگشت. استاد پرسيد که شاگرد را چه شد و او در جواب گفت: "به جنگل رفتم و اولين درخت بلندی را که ديدم، انتخاب کردم. ترسيدم که اگر جلو بروم، باز هم دست خالی برگردم."
استاد باز گفت: "ازدواج هم يعنی همين!!"



I'm Standing On The Outside Of Your Shelter

بيرونِ پناهگاه‌ِت ايستاده‌م و اون تو رو نگاه می‌کنم.
وقتی بُمبا می‌ريزن رو سرم،
تو خيلی شيرين و گرم و امنی.
تا حالا بهت گفته بودم که نگرانتم ؟

بهت گفته بودم تو معرکه ای ؟
و رنجَ‌م ميده دوری‌ت ؟
بيرونِ پناهگاهِ‌ت وايساده‌م، عزيز،
ولی آرزوم اينِ که تو قلبِ‌ت باشم.

شل سيلور استاين (۱۹۶۲)



هزينه عشق واقعی

شبی پسره کوچکمان يک برگه کاغذ جلو ي مادرش گذا شت.همسرم که در حال آشپزی بود دستها يش را با حو له تميزی خشک کرد و با صدای بلند نوشته را خواند.

صورت حساب:

کوتا ه کردن چمن با غچه : 5 دلار

مرتّب کردن اطاقم: 1 دلار

مراقبت از برادر کوچکم: 3 دلار

بيرون بردن سطله زباله: 2 دلار

نمره خوب رياضی : 6 دلار

جمع بدهی شما به من: 17 دلار


همسرم را ديدم که به چشما ن پسرمان نگاه کرد چند لحظه خاطراتش را مرور کرد.سپس قلم را برداشت و پشت برگه نوشت:

بابت سختيه نه ماه با ردا ری هيچ

بابت شبهايي که بر با لينت نشستم و دعا کردم هيچ

بابت تمام زحماتی که در تمام اين چند سال کشيدم تا ترا بزرگ کنم هيچ

بابت غذا نظافت و اسباب بازيها يت هيچ

و اگر تمام اينها را جمع بزنی خواهی ديد که هزينه عشق واقعی من به تو هيچ است.


وقتی پسرما ن آنچه را که همسرم نوشته بود را خواند چشمانش پر از اشک شد و در حالی که به چشم مادرش نگاه ميکرد گفت:"مادر دوستت دارم"

و قلم را برداشت و زير صورتحسا ب نوشت:

"قبلا به طور کامل پردا خت شده"


همه ما شنيده‌ايم كه نوشابه‌های گازدار برای سلامتی مضر است، اما آيا می‌دانيد:
۱. در بسياری از ايالتهای آمريكا، مامورين پليس راه دو گالن كوكاكولا در صندوق‌عقب ماشينشان دارند تا در صورت تصادف رانندگی، خون را با كمك آن از جاده پاك كند.

۲. اگر تكه‌ای از گوشت گاو را در يك كاسه كوكاكولا قراردهيد، پس از دو روز ناپديد می‌شود.

۳. برای تميز كردن مستراح: يك قوطی كوكاكولا را داخل كاسه توالت بريزيد و يك ساعت صبر كنيد، سپس با آب پر فشار بشوييد. اسيد سيتريك موجود در كوكاكولا لكه‌ها را از سطوح چينی می‌زدايد.

۴. برای برطرف‌كردن لكه‌های زنگ از سپر آب‌كرم كاری شده اتومبيل: سپر را با يك تكه كاغذ (فويل) آلومينيوم مچاله‌شده آغشته به كوكاكولا بساييد.

۵. برای تميز كردن فساد قطبهای باتری اتومبيل: يك قوطی كوكاكولا را روی قطبها بريزيد تا با غليان كردن، آن را تميز كند.

۶. برای شل كردن پيچ و مهره‌های زنگ زده: تكه‌ای پارچه را كه در كوكاكولا خيس شده است برای چند دقيقه بر روی پيچ و مهره قرار دهيد.

۷. برای پختن گوشت ران آبدار: يك قوطی كوكاكولا را داخل ماهی‌تابه خالی كنيد، گوشت را لای كاغذ آلومينيوم بپيچيد; و داخل ماهی‌تابه بپزيد. سی دقيقه قبل از اتمام پخت، كاغذ آلومينيوم را باز كنيد، و آب گوشت را با كوكاكولای داخل ماهی‌تابه مخلوط كنيد تا سس قهوه‌ای رنگ عالی‌ای به دست آيد.

۸. برای پاك كردن چربی از لباسها: يك قوطی كوكاكولا را داخل ماشين‌لباسشويی پر از لباسهای چرب خالی كنيد، پودر لباسشويی اضافه كنيد و ماشين را روی دور عادی روشن كنيد. كوكاكولا به تميز شدن لكه‌های چربی كمك می‌كند.

۹. كوكاكولا همچنين بخار آب را از روی شيشه جلوی اتومبيل تميز می‌كند. (در مناطق سرد و مرطوب، مثل Midwest در شمال ايالات متحده آمريكا، گاهی اوقات شيشه جلوی اتومبيل از بيرون بخار می‌كند كه با برف‌پاك‌كن پاك نمی‌شود. -م)

و جهت اطلاع شما:

۱. ماده موثر كوكاكولا اسيد فسفريك با pH برابر 2.8 است.

اسيد فسفريك ناخن را در مدت حدود ۴ روز حل می‌كند. همچنين كلسيم را از استخوانها می‌زدايد و عامل اصلی افزايش روز‌آفزون پوكی استخوان است.

۲. برای حمل محلول كوكاكولا (محلول غليظ شده)، كاميونهای حامل بايد از علامتهای ويژه ”مواد خطرناك“ كه برای حمل مواد به‌شدت خوردنده در نظر گرفته شده است استفاده كنند. (يكی - دو ماه قبل يك كاميون حامل محلول غليظ شده نوشابه در سد قشلاق اطراف سنندج كه آب شرب اين شهر را تامين می‌كند، سقوط كرد. -م)

۳. توزيع‌كنندگان كوكاكولا بيش از ۲۰ سال است كه از كوكاكولا برای تميز كردن موتور كاميونهای خود استفاده می‌كنند.

و يك سوال، يك ليوان آب ميل داريد يا كوكاكولا؟