Monday, July 08, 2002

اينو 2-3 روزه كه نوشتم اما اينترنت نداشتم!!!!!
بعدا باز مي نويسم...


س
ل
ا
م
اين شيوه ي جديد منه، از سلام هميشگي خسته شدم...
راستش امروز كلي وبلاگ خوندم، اينقدري كه فقط باز كردنشون باعث شد اكانتي كه از من كش رفته بودم تموم بشه...
يه تيكه هايي كه خيلي خوشم اومد رو اين پايين ميذارم.
امروز كلي خودمو خفه كردم! از دختر15ساله هم خفنتر!
صبح كلاس اروبيك، قبلش هم پياده روي بودم. بعدش كلاس واليبال داشتم اما شانس آوردم كه تشكيل نشد. اومدم خونه و يه كم نشستم پاي كامپيوتر (ناقابل 3-4 ساعت!!!!!!!!!!!!!!!!!!) بعدش پاشدم بدون خوردن صبحانه يا ناهار رفتم بيرون. خلاصه ديدم كه تو باشگاه انقلابم. تا عصري هم استخر بودم به اين ترتيب و اگه مامان نميومد سراغم تا 6-7 بعد از ظهر همونجا مي موندم!!!!
اومدم خونه داشتم از گرسنگي ميمردم، از اونجايي كه خواهرم آشپز فوق العاده ايه هيچي نداشتيم، خودش املت خورده بود اما برا من كه نميذاره...
خلاصه با يه شيركاكائو سروتهشو هم آوردم و باز نشستم پاي كامپيوتر! 200 تا وبلاگ باز كردم و ديس كانكت كردم نشستم به خوندن!
يادم افتاد قول داده بودم شام درست كنم، پريدم يه چيزي گذاشتم و باز برگشتم جلوي مانيتور. داشتم وبلاگهاي آخري رو مي خونم كه ديدم يه بويي مياد...
- آزا خاموشش كن.
- چرا؟
(ظبتش را خاموش مي كند)
- غذا رو ميگم، سووووووووووووووووووووخت!
(خودم ميرم و خاموشش مي كنم! واقعا دلم برا اين مرغا مي سوزه كه من هميشه مي سوزونمشون...)
- حالا چي كار كنيم برا شام مهمون داريم...
، آزا شام چي درست كنم؟؟؟؟
(كله ام را توي فريزر ميكنم و دنبال سبزي كوكو مي گردم)
- كوكو سبزي بلدي؟
- ا منم داشتم به همين فكر مي كردم! من كه آشپزيم مثل تو نيست...معلومه كه بلدم!!!!!!!!!!!!!
- خب پيشنهادشو كه من دادم، شروع كن!
- ااااااااااا...
(خلاصه كوكو رو كه درست مي كنم ميرم كه آثار جرمو بشورم...)
- چرا ظرفا هنوز كثيفه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟/
- ...
- من نمي شورم ها
- ...
- من تازه شستم اما
- ...
- آخرين باره كه مي شورم ها
- ...
(مشغول شستن ظرفها، بويي به مشام ميرسد!)
- نننننننننننننننننننننننننننننننننههههههههههههههههههههههه
حالا چي كار كنم؟؟؟؟؟؟؟؟
(به روي خودم نميارم و فقط خاموشش مي كنم)
- چه بوي خوبي مياد!
- ...(با تعجب)
اينطوري شد كه پيتزا كاليس كلي ضرر كرد چون ما قرار شد همونا رو برا شام بخوريم...

No comments: