Monday, February 28, 2005

بوينگ، بوينگ، بوينگ، بوينگ... يك جاده ی خالي، يك فنر تنها، كه به كف كفش من چسبيده.
بوينگ، بوينگ، بوينگ، بوينگ... تنها صدايي كه در طول جاده مي‌شنوم صداي اين فنر است و صداي قدم برداشتن خودم... بوينگ، بوينگ؛ در جلو، جاده بي‌انتها؛ در عقب، حتي مبدأ هم ديگر معلوم نيست؛ و دشتي كه در هر سو گسترده شده... مقصد، خانه؛ خانه، در انتهاي جاده؛ جاده، كشيده شده تا افق.
بوينگ، بوينگ، بوينگ، بوينگ؛ خط‌هاي سفيد، غير ممتد؛ خط‌هاي سفيد، تكه‌تكه؛ خط‌هاي سفيد مرا در جاده به پيش مي برند.
تاپ‌بوينگ، تاپ‌بوينگ؛ تنها صداي جاده... و به پيش مي‌رويم.
بوينــــــــــــــــــگ؛ فنر از كفش من جدا مي‌شود و مي افتد.
تاپ، تاپ، تاپ، تاپ؛ تنهاي تنها در جاده به پيش مي‌روم؛ جاده، كشيده شده تا افق...

No comments: