Tuesday, September 07, 2004

پنجشنبه، 22 مرداد، 1383
ديشب بارش شهابی برساووشی بود. من چون آلودگی نوری هوای تهران خيلی بالاست و خانواده خيلی خسته(!) بعد از چند دقيقه تماشای آسمان غبار آلود با دوربين با خيال راحت خوابيدم!

هيچ يادت هست يک سال پيش؟
شايد به زودی فراموشت کنم. اين روزها دلم برايت تنگ نمی شود.
از دروغ هايم خنده ام ميگيرد.
اما اگر تو می خواهی تا هرروز می گويم که دلم ديگر برايت تنگ نمی شود.
و ديگر به تو فکر نخواهم کرد.

چقدر لرزانی. دمی دست بر تکيه گاهی بگير تا آرام شوی...

No comments: