Thursday, May 13, 2004


يه شبِِ مهتاب ماه مياد تو خواب

منو می بره کوچه به کوچه

باغ انگوری باغ آلوچه

دره به دره صحرا به صحرا

اونجا که شبا پشت بيشه ها

يه پری مياد ترسون و لرزون

پاشو ميذاره تو آب چشمه

شونه ميکنه موی پريشون

...

يه شب مهتاب ماه مياد تو خواب

منو ميبره تهِ اون دره

اونجا که شبا يکه و تنها

تک درختِ بيد شاد و پر اميد

ميکنه به ناز دستشو دراز

که يه ستاره بچکه مثه يه چيکه بارون

بجای ميوه ش سرِ يه شاخه ش بشه آويزون

...

يه شب مهتاب ماه مياد تو خواب

منو ميبره از توی زندون

مثه شبپره با خودش بيرون

ميبره اونجا که شب سياه

تا دَمِ سحر شهيدای شهر

با فانوسِ خون جار می کشن

تو خيابونا سرِ ميدونا

عمو يادگار مرد کينه دار

مستی يا هشيار؟ خوابی يا بيدار؟

...

مستيم و هشيار شهيدای شهر.

خوابيم و بيدار شهيدای شهر.

آخرش يه شب ماه مياد بيرون

از سرِ اون کوه؛ بالای دره توی اين ايوون

رد ميشه خندون.

يه شب ماه مياد................................

No comments: