Thursday, May 13, 2004

هزينه عشق واقعی

شبی پسره کوچکمان يک برگه کاغذ جلو ي مادرش گذا شت.همسرم که در حال آشپزی بود دستها يش را با حو له تميزی خشک کرد و با صدای بلند نوشته را خواند.

صورت حساب:

کوتا ه کردن چمن با غچه : 5 دلار

مرتّب کردن اطاقم: 1 دلار

مراقبت از برادر کوچکم: 3 دلار

بيرون بردن سطله زباله: 2 دلار

نمره خوب رياضی : 6 دلار

جمع بدهی شما به من: 17 دلار


همسرم را ديدم که به چشما ن پسرمان نگاه کرد چند لحظه خاطراتش را مرور کرد.سپس قلم را برداشت و پشت برگه نوشت:

بابت سختيه نه ماه با ردا ری هيچ

بابت شبهايي که بر با لينت نشستم و دعا کردم هيچ

بابت تمام زحماتی که در تمام اين چند سال کشيدم تا ترا بزرگ کنم هيچ

بابت غذا نظافت و اسباب بازيها يت هيچ

و اگر تمام اينها را جمع بزنی خواهی ديد که هزينه عشق واقعی من به تو هيچ است.


وقتی پسرما ن آنچه را که همسرم نوشته بود را خواند چشمانش پر از اشک شد و در حالی که به چشم مادرش نگاه ميکرد گفت:"مادر دوستت دارم"

و قلم را برداشت و زير صورتحسا ب نوشت:

"قبلا به طور کامل پردا خت شده"


No comments: